ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات ماهان عسلی

بدون عنوان

ماه من دوباره حسابی مریض شده  و سرفه های شدیدی میکنه که البته بخشیش هم به نظر من برای آلودگی هوا هست و بعد کلی دکتر رفتن من به این نتیجه رسیدم که داروهای سرماخوردگی هیچ فایده ای ندارن و بنا به توصیه دکترت من قطعشون کردم و الحمدلله بعد از طی دورش که حدود 10 روز شد بهتر شدی  دفعه اول که تب داشتی با بابا جون رفتیم دکتر ریاضی و بعد دو روز تبت که قطع شد شروع به سرفه های بدی کردی که شبا دیگه خواب نداشتیم و شما از شدت سرفه نفس هم نمیتونستی بکشی و من دوباره خودم بردمت دکتر و گفت که فقط باید صبر کنیم دورش تموم بشه و الحمدلله عفونی نیست اینم عکس ماهان جون در روز دومی که بردمت دکتر و چون خیلی طول کشید تا نوبتمون بشه با هم رفتیم پار...
4 آذر 1393

یا اباعبدلله الحسین

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست  این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست  هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است  هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست هر کسی میل سوی کرببلایش دارد من چه دانم که چه سریست به در خانه اوست     ایام سوگواری سید و سالار شهیدان و سرور جوانان اهل بهشت بر همه مسلمین جهان تسلیت باد     عکس ماهان جون و بقیش در ادامه مطلب ماهان جان میدانم عشق حسین در وجودت آمیخته  وقتی میبینم با نوحه های اباعبدلله تو هم بر سینه میکوبی از خودم میپرسم که این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ماه من حسینی باش و حسینی بما...
12 آبان 1393

اولین قدمهای ماهان جون

 ماه من عزیز من عشق من  شب تاسوعای حسینی به تاریخ 11 آبان 93 اولین قدمهاش را برداشت انگار میخواست تو مجلس عزای اربابمون خودش راه بره و سینه بزنه قربون اون قد و بالای کوچولوت بشم من ، که تو هم عاشق  امام حسین و اهل و بیت هستی ماه من قدمت گلبارون نمیدونی چقدر خوشحالمون کردی خیلی وقت بود که منتظر این قدمهات بودم چون تو دیگه همه کارهایی که باید قبل راه رفتنت انجام میدادی را داده بودی و ما دیگه چشم انتظار برداشتن گامهای کوچک تو بودیم دیشب بابایی اومد باهات یکم تمرین کنه که دید بلللللللللللللله شما انگار منتظر این لحظه بودی و خودت راه افتادی،البته چند دفعه نشستی ولی در کمال تعجب م...
11 آبان 1393

دومین سفر ماهان جون به قم

ماهان من اولین سفرش به شهر مقدس قم در 80 روزگیش بود و حالا در 409 روزگیش دومین سفرش را به دست بوسی حضرت معصومه رفته. اول از همه ظهر پنجشنبه به زیارت خواهر امام رضا مشرف شدیم که بینهایت شلوغ بود و من و ماهان جون فقط تونستیم نماز ظهرمون را اونجا بخونیم و از دور ضریح خانم را زیارت کنیم و دعا کنیم. ماهان جون حالا دیگه کاملا متوجه اطرافش بود و با تعجب به حرم و دیوارهای آینه کاریش نگاه میکرد و من هم بهش توضیح دادم که اینجا کجاست و ما برای چی اینجاییم خلاصه بعدش هم رفتیم خونه دایی محمد و حسابی بهشون زحمت دادیم و تا فردا ظهر اونجا بودیم و شما هم با همبازی های خوشگلت محمد حسین جون که کمتر از یک ماه ازت کوچکتره و مطهره خانم ناز حساب...
1 آبان 1393