اولین قدمهای ماهان جون
ماه من عزیز من عشق من
شب تاسوعای حسینی به تاریخ 11 آبان 93 اولین قدمهاش را برداشت
انگار میخواست تو مجلس عزای اربابمون خودش راه بره و سینه بزنه
قربون اون قد و بالای کوچولوت بشم من ، که تو هم عاشق امام حسین و اهل و بیت هستی
ماه من قدمت گلبارون
نمیدونی چقدر خوشحالمون کردی
خیلی وقت بود که منتظر این قدمهات بودم چون تو دیگه همه کارهایی که باید قبل راه رفتنت انجام میدادی را داده بودی و ما دیگه چشم انتظار برداشتن گامهای کوچک تو بودیم
دیشب بابایی اومد باهات یکم تمرین کنه که دید بلللللللللللللله
شما انگار منتظر این لحظه بودی و خودت راه افتادی،البته چند دفعه نشستی ولی در کمال تعجب من و بابایی بلند شدی و ایستادی و قدم برداشتی
وای که نمیدونی چقدر خوشحالم و هزاران بار خدا را شکر کردم که نازنین من با اون پاهای کوچک و نحیف قدم میزنه و به اتفاق بابایی دو رکعت نماز شکر به جا آوردیم و از خدای عزیزم بینهایت سپاسگزاریم
من هم زودی زنگ زدم به بابا محسن جون و این خبر را بهش دادم و حسابی خوشحال شد و ذوق کرد و البته سفارشتو که مواظبت باشیم
بابا امیر جون هم بهت یک تراول کادو داد که گل پسرش قدم برداشته و حسابی ازت فیلم گرفتیم.
ماه من نازنین من بدون که عاشقتیم و تو بهترین لحظه را برای ما میسازی