ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات ماهان عسلی

تولد یلدا بانو و 100 روزگی ماهان عسلی من

یک سال از بهار زندگی یلدا خوشگله من گذشت و اولین بهار زندگیش را جشن گرفت یادش بخیر پارسال یه همچین روزی ساعت شش و پنج دقیقه صبح یلدای نازنین ما به دنیا اومد،چه لحظه قشنگی بود اون موقعی که مامان اکرم بهم خبر داد که باید خودمون را برای ورود فرشته آسمونیمون آماده کنیم و من با شوق وصف نشدنی خودم را به بیمارستان رسوندم و فکر کنم که اون روز کل اون واگن مترویی که سوار شده بودم ، تا خودم را به بیمارستان برسونم فهمیدن که من برای اولین بار عمه شدم هیچ وقت اولین باری که تو رو در اتاق نوزادان دیدم یادم نمیره ، داشتم بال در میاوردم خلاصه حالا یکسال گذشته و یلدای نازنین من،فرشته قشنگ عمه یکساله شده الهی که 100 ساله بشی یلدای نا...
28 آذر 1392

سه ماه شدن گل پسرمون

      تقدیم به میوه دلم ماهان عسلی باز خيال تو داره مي بره به هواي تو چشم هاي منو تا به آسمون تا باغ بارون به رنگين كمون مي بره بازم واسه تماشا مي بره منو تا شهر رويا اون وره ابرااا لحظه به لحظه خاطره هاتو كوچه به كوچه زنگ صداتو تويه بيداري يا كه توي خواب ميبره دلو تا باغ مهتاب اي گل بارون باغ آسمون مثل چتري از خياله سرنوشت ماه و ساله ديدن تو باز محاله قصه سنگ و بلوره باز اسير سايه نوره راه آسمون چه دوره اي گل بارون باغ آسمون اي گل بارون باغ آسمون باز خيال تو داره مي بره به هواي تو چشم هاي منو تا به آسمون تا باغ بارون به رنگين كمون...... ...
18 آذر 1392

هوراااااااااااااااااا عشقمون سه ماهه شد

سلام ماهان من سه ماهگیت مبارک باشه عزیزم تصمیم گرفتم تا کارهایی را که تا پایان سه ماهگی یاد گرفتی را برات بنویسم عزیزم. اول اینکه ماشاالله حسابی تپل شدی و سرت را قشنگ نگه میداری. دیگه اینکه حسابی هم بلبل زبونی و برای کسایی که میشناسیشون و بهت محبت میکنن حرف میزنی و میخندی. دیگه هم اینکه دست و پاهات را با شدت حرکت میدی و وقتی باهات بازی میکنیم تلاش میکنی که بشینی البته دکترت گفت که نباید دیگه اجازه بدیم اینکار را بکنی. وقتی هم که با عروسکهای انگشتی برات نمایش بازی میکنم سعی میکنی با اون دستهای کوچولوت که الهی من قربونشون برم عروسکها را بگیری. وقتایی هم که تو اتاق مامانی و بابایی هستی کلی دوست داری که باهاشو...
18 آذر 1392

ورود یک فرشته آسمانی دیگر به زمین

خدای مهربون باز هم یک معجزه دیگر برای ما فرستاد تا هیچ وقت فراموش نکنیم که از کجا آمده ایم و چه کسی نگهدار ما هست. سوم آذر گلسا خانم ناز زمینی شد و اینم عکس این خوشگل خانم ایشالا همیشه سالم باشی گلسا جان و سایه مادر و پدر بر سرت جاری باشد. ...
17 آذر 1392

اولین سفر ماهان جون در 80 روزگی

سلام عشق من ماهانم ایشالا همیشه به زیارت باشی گلم،ماهان عسلی ما در هشتادمین روز از بهار زندگیش ، زیارت حضرت معصومه نصیبش شد و به زیارت خواهر امام رضای عزیز رفت. به اتفاق مامان اکرم و بابا محسن و دایی متین و مادری و بعد هم به مسجد مقدس جمکران رفتیم و نماز ظهر و عصر را اونجا خواندیم و بعد هم به منزل دایی جون محمد رفتیم و حسابی ازمون پذیرایی کردن،تازه اونجا یه نینی کوچولوی دوست داشتنی دیگه هم بود که از ماهان جون 20 روز کوچکتر بود و اسمش هم محمد حسین جون بود. ایشالا همیشه در پناه خدای مهربون و زیر سایه حضرت معصومه و برادر مهربونش باشی ماهانم. اینم عکس ماهان جون در حرم حضرت معصومه(س)       ...
13 آذر 1392

قهقه های ماهانم

ماهان جونم در هفتاد و پنجمین روز از بهار زندگیش در حالی که داشت شیر میخورد قهقه های زیباش را به من تقدیم کرد و با صدای بلند میخندید. الهی قربون اون غنچه لبات بشم که با خنده های نازت شکفته میشه عسلک من الان هم که دارم برات مینویسم داری برای بابا امیرت شیرین زبونی میکنی و با صداهایی که از خودت در میاری و جواب بابا جونت را میدی خستگی را از تنش به در میکنی. الهی همیشه لبات پر از لبخند باشه نازنینم ...
4 آذر 1392

تولد عمه شیرین و عمه اکرم

2 و 10 آذر تولد عمه شیرین جون و عمه اکرم جون هست ، ولی برای اینکه مصادف با ماه محرم شده بود دیگه نشد جشن بگیریم. من و بابا امیر و ماهان جون هم تصمیم گرفتیم که سورپرایزشون کنیم و با کادوهای تولد غافلگیرشون کردیم اینم عکس آقا ماهان نانازی در تولد عمه ها اینم کیک تولد شکلاتی!!!!!!!!! ...
3 آذر 1392