ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات ماهان عسلی

مهمون های ماهان جون

خاله مینا جون به اتفاق مادر بزرگ امیر جان تشریف آوردن. خاله زهره به اتفاق خونوادشون تشریف آوردن.  دایی محمد به اتفاق همسرشون تشریف آوردن. خاله زری به اتفاق همسرشون و مینا جون تشریف آوردن. عمه اعظم به اتفاق خونوادشون تشریف آوردن. نیلوفر جون و اعظم خانم زن دایی های امیر جون به اتفاق شمیم جون و سمانه جون تشریف آوردن. عمو هادی به اتفاق همسرشون و پسرعموم علی آقا به اتفاق همسرشون تشریف آوردن. خاله ناهید به اتفاق همسرشون و وحید آقا به اتفاق خونوادشون تشریف آوردن. مریم و الهام و میترا جون به اتفاق همسرانشون که دوستان سفر مکه هستند تشریف آوردن. دایی محسن به اتفاق خانوادشون و پسرخالم آقا ناصر هم به ا...
1 آبان 1392

40 روزگی ماهان جون

ماهان جون در27 مهر ماه چهل روزه شد و ما مراسم چله بری را برای ماهان جون انجام دادیم و حمام چله بردیمش و 7 بار چهار قل و آیت الکرسی را به آب خوندیم و با همون آب من و ماهان جون غسل کردیم. از اون روز به بعد به نظرم ساعت های خوابت منظم تر شده و بزرگ تر داری میشی. به امید 40 سالگیت عزیزم که ایشالا من و بابا امیر باشیم و اون روز را ببینیم. خدایا ازت میخوام که پسر ناز من را در پناه خودت و زیر سایه حضرت مهدی حفظ کنی و بهترینها را براش مقدر کنی ، خدای مهربون هزاران بار شکرت میکنم که من را لایق هدیه ای از طرف خودت دونستی و نعمت مادر شدن را به من ارزانی داشتی.     ...
27 مهر 1392

تولد ماهان عسلی

روز دوشنبه 18 شهریور ماه ساعت 3 نیمه شب بود که متوجه شده ماهان زندگیم میخواد به دنیا بیاد، با یه حس عجیبی که انگار دارم خواب میبینم بیدار شدم و به بابا امیر گفتم،بابایی هم که به قدری ذوق کرد که نگو ،بعد رفتم و مامان اکرم را بیدار کردم و بهش گفتم و همهگی تعجب کرده بودند چون قرار بود بعد از ظهر همون روز برای سزارین بریم بیمارستان صارم . خلاصه تا آماده شدیم و رسیدیم به بیمارستان ساعت 5 صبح شده بود و درد های من هم آروم آروم داشت شدید میشد. خلاصه ساعت 1 بعد از ظهر و همزمان با اذان ظهر ماهان جون با وزن 3 کیلوگرم و قد 48 سانتیمتر با زایمان طبیعی به دنیای ما پا گذاشت و عشق 2 نفره ما را 1+2 کرد و درست در ساعت 4 بعد از ظهر که ساعت به دنیا اومدن ب...
24 مهر 1392

30 روزگی ماهان جون

ماهان جون روز 17 مهرماه تولد یک ماهگیت شد و ما هم برای شما یک جشن تولد یک ماهگی گرفتم و یک دونه شمع کوچولو هم برات روشن کردیم عزیزم.بعد هم کلی باهم دیگه رقصیدیم و خلاصه خوش گذروندیم . موقع بریدن کیک هم به جای چاقو با پای شما کیک را بریدیم و من و مامان اکرم و بابا محسن و دایی متین هم کف پای ناناز شما را که کیکی بود خوردیم ولی به بابا امیر نرسید آخه شما تو بغل بابا امیر بودی! به به چقدر هم خوشمزه بود!!!کیک باطعم ماهان عسل مامان اکرم و بابا محسن هم زحمت کشیدند و 50 هزار تومن به شما هدیه دادند. الهی فدات بشم ایشالا یک ساله...ده ساله...و صد سالگیت را با هم جشن بگیریم. ...
17 مهر 1392

معجزه 20 روزگی

ماهان جون در 20 روزگی کاملا متوجه محیط اطرافش می شد و به محبت های ما با لبخند زیباش جواب میداد و با نگاه قشنگش با ما حرف میزد. ماهان جون انشالله همیشه نمره هات 20 باشه به امید 20 سالگیت عزیزم     ...
7 مهر 1392

تولد مامان سارا

15 روز بعد از تولد ماهان جون تولد مامان سارا شد و مامان اکرم و بابا محسن برام جشن کوچیکی گرفتند و بازم من را شرمنده کردند و یک زنجیر طلا برای ماهان جون خریدند آخه چند روز بود که من اصرار میکردم که یک زنجیر برای ماهان بخرم ولی دیگه مامان اکرم و بابا محسن پیش دستی کردن و زحمت کشیدن برای ماهان جون خریدند . بابا امیر هم که دیگه خیلی زحمت کشید و یک گوشی nexus برام خرید. فردا شبش هم مامان فاطمه و بابا نیکی کیک خریدن و اومدن خونه ما و 100 هزار تومن بهم هدیه دادن . اکرم جون هم 50 هزار تومن و شیرین جون هم 50 هزار تومن هدیه دادند که دست همگیشون درد نکنه. ...
2 مهر 1392

جشنی به افتخار ماهان جون

ماهان جون اولین جمعه بعد از تولدت یعنی 22 شهریور ماه اولین جشن را به افتخار ورودت به جمعمون برگزار کردیم و همه خونواده حسابی زحمت کشیدند. مامان اکرم جون و بابا محسن به ماهان جون یک میلیون تومن و به مامان سارا ماشین ظرفشویی هدیه دادند. مامان فاطمه و بابا نیکی چهار تا نیم سکه هدیه دادند دو تا به من و دو تا به ماهان جون. دایی احسان جون و خاله سعیده و یلدا بانو یک ربع سکه هدیه دادند.   دایی متین  جون یک پلاک وان یکاد هدیه داد. عمه اکرم یک نیم سکه و یه خرس مهربون هدیه داد. عمه شیرین جون یک نیم سکه و یک عکس از روز به دنیا اومدن ماهان جون هدیه داد. و همسر عزیزم امیر جان دو تا تمام سکه به من هدیه دادند. همو...
22 شهريور 1392