سرسری کردن ماهان جون
سرسری باباش میاد
صدای کفش پاش میاد
با جیب پر قاقاش میاد
ماهان جون من در 6 ماه و 3 روزگی یاد گرفته که سر سری کنه
الهی مامان فدات شه که اینقدر بامزه سرسری میکنی
اینقدر با شدت سر کوچولوت را تکون میدی که علاوه بر سرت کل بدنت هم تکون میخوره.الهی فدات بشم من مادر
عاشق این شیرین کاریها و لوس کردنت هستم خوشمزه من
دیگه واقعا تحمل اینکه نخوریمت خیلی سخت شده و من و بابا امیر چاره ای جز قورت دادنت نداریم
جالبش هم اینجاست که بیشتر زمانی سرسری میکنی که میبریمت بیرون و از ذوقت برای همه فروشنده ها و غریبه ها سرسری میکنی و اونا هم که دیگه عاشقت میشن و مدام قربون و صدقه ات میرن
چند روز پیش هم بردیمت مرکز پایش برای مشاوره ، که اونجا هم همینطور برای منشی و خانم دکتر خودت و لوس میکردی
خلاصه خانم دکتر صداقت هم کلی ازت تعریف کرد که چه پسر نجیب و آقایی هستی و کلی هم به ما مشق شب داد که با شما تمرین کنیم.
و ما هم رفتیم فروشگاه بازی و اندیشه تا برای شما گل پسر خرید کنیم و مشق هات را انجام بدی.
از سه شنبه هم که دیگه غذا خور شدی و با اشتها فرنی میخوری (البته روز اول خیلی با میل نخوردی ولی از فرداش جبران کردی).
راستی دوشنبه 19 اسفند ماه هم بردمت محل کارم و کلی خوش گذشت آخه اونجا هم تولدگرفتیم برای مدیرعامل شرکتمون خانم نقاشیان و تجدید خاطره کردیم و به یاد اون موقعی که تو دل مامانی بودی پشت میزم نشستم و خلاصه از دیدن همکارای قدیمی کلی ذوق کردیم.