هدیه سالگرد ازدواج
امیرم امسال بهترین سالگرد ازدواجمون بود که در تمام عمرم تجربه
خواهم کرد.
بی شک خدا من را خیلی دوست داره که میزبان دو فرشته اش هستم
، یکی تو و دیگری ثمره عشقمان
اگر روزی هزاران بار خدا را شاکر باشم باز هم کم است که شما خوبان
را به من هدیه داده است
چه نعمتی بالاتر از آرامشی که من کنار تو دارم و چه نعمتی بالاتر از پدر
و مادرانی که همچون پروانه به دور ما میچرخند و چه نعمتی بالاتر از
مادر بودن...
پدر بودن...
عاشق بودن...
خدای مهربونم را سپاسگذارم که ما را مورد لطفش قرارداده
خــــــــــــدایــــــــــــــــــــــاااااااااااااااااااا شکرت
بقیه اش را در ادامه مطلب بخونید
امسال هدیه سالگرد ازدواجمان سفر به مشهد الرضا و پابوسی آقامون بود که بابا امیر جون زحمت کشیده بود و مهمونمون کرد ، و یک هدیه ناقابل که مامان سارا به بابا امیر تقدیم کرد.
30بهمن ماه 92 ،ماهان جون در 5 ماه 12 روزگی مهمان سالگرد ازدواج ما بود و بهترین هدیه از طرف خدای خوبمون به من و بابایی.
به اتفاق مامان اکرم جون و مامان فاطمه جون در تاریخ 29 بهمن ماه با قطار رفتیم مشهد و 2 اسفند هم برگشتیم ، جای همه دوستان و آشناها خالی و نائب الزیارشون بودیم.
از مامان اکرم جون و بابا محسن جون و مامان فاطمه جون و بابا نیکی هم متشکریم که با هدیه هایی که بهمون دادن ما را سورپرایز کردن.
ماهان عسلی هم که دیگه نگو...
ما که غذا میخوردیم یه جوری نگاهمون میکرد که دلمون می رفت و دوست داشت از غذاهای ما بخوره!
مامان اکرم جون هم بعضی وقتها یه تکه نان بهت میداد و تو اینقدر با لذت اون را مزه میکردی که انگار چی میخوری!!!
به محض اینکه نان را ازت میگرفتیم که یه چیز دیگه بهت بدیم هتل را با گریه میزاشتی روی سرت .
خلاصه ماهان جون از آقایی چیزی کم نگذاشت و مثل یه مرد کوچولو همه جا و همه وقت حتی نصف شبها همراه ما بود و به زیارت میرفت ، تازه بابا امیر جونش هم صبح روز آخر بردش و به ضریح رسوندش و تبرکش کرد و وقتی آوردش پیش ما میخندید.
ماهان جون دومین سفرش را هم تجربه کرد و نشون داد پسر خوش سفری هست و عاشق زیارت.
ایشالا بزرگ شدی خادم آقام علی ابن موسی الرضا باشی و عاشق ائمه(ع). (الهی آمین)
عکسهای ماهان جون را در پست بعدی میزارم.