ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات ماهان عسلی

تولد مامان سارا

امسال دیگه مامان سارا تولدش اختصاصی شدش چون مثل سالهای گذشته که با بابا امیر یه روز میگرفتیم نبود اونم به خاطر حضور شما ناز پسری بین ما بود امسال منم دو تا تولد داشتم یکی خونه بابا محسن و مامان اکرم جون و یکی هم خونه خاله مینا جون که دستشون درد نکنه و حسابی خوشحالم کردن. مامان اکرم و جون و بابا محسن جون و متین جون بهم دویست هزار تومان هدیه دادن دایی احسان جون و خاله سعیده و یلدا بانو برام یه پیراهن خوشگل خریدن و بابا امیر جون هم بهم چهارصد هزار تومان هدیه داد مامان فاطمه و بابا نیکی بهم صد هزار تومان هدیه دادن اکرم جون بهم یه کت مجلسی هدیه داد شیرین جون بهم یه پیراهن خوشگل هدیه داد خاله مینا جو...
2 مهر 1393

ماهان جون در نمایشگاه رسانه های دیجیتال

ماهان جون در نمایشگاه رسانه های دیجیتال بوستان گفتگو                                                      قربونت برم که اینقدر نانازی که هر جا میرفتیم همه بهت محبت میکردن  حتی آدم آهنی های جشن هم به سبک آدم فضاییها باهات بازی میکردن و تو هم میخندیدی و همه مردم که دورت بودن داشتن ازت عکس و فیلم میگرفتن فدای تو پسر بشه مامانی تازه با شبکه سه هم درباره بازیها و انیمیشنهای خارجی مصاحبه کردیم و قراره بزودی پخش بشه و شمارمون را گرفت که بهمون خبر بده خلاصه با این چهره و...
6 شهريور 1393

مامان گرفتــــــــــــــــــــــــــار

سلام عشقم ماه من.ناز من فرشته کوچولو ببخشید مامانی دیر شده و وبلاگت را نرسیدم به روز کنم و از همه کسانی که پیگیر وبلاگ ناز پسری ما بودن عذر خواهی میکنم این چند روزه یعنی دقیقا از روزی که آخرین پستت را نوشتم خیلی گرفتار مریضی شما شدیم. از همون شب تب شدید کردی و تا 39.5 هم تبت بالا رفت و من خیلی ترسیده بودم دیگه قطره استامینوفن و پاشویه تبت را پایین نمی آورد و فقط خواب آلودت میکرد.  دو روز بعدش دوشنبه ساعت 6 صبح بردیمت یه دکتر دیگه و بهت ایبوپروفن و او آر اس داد و گفت سرماخوردگی ویروسی که علائمش هم فقط تب و بیرون روی بود که اصلا هم او آر اس را نمیخوردی و خیلی نگرانت بودیم. دیگه خیلی لاغر شده بودی و اصلا غ...
7 تير 1393

آخرین اخبار ماهان عسلی!!!

ناز پسری من 5 تیر ماه وقتی من داشتم نماز میخوندم  یاد گرفتی چهار دست و پا بیای سمت جانماز مامان و تسبیح من را برداری  البته دو هفته ای بود تلاش میکردی و خودتو به سمت جلو میرسوندی ولی دیگه در 9 ماه و 17 روزگی رسما راه افتادی الهی فدای قد و بالات بشم من  چند روزی هم هست که اصلا غذاتو نمیخوری و به هیچ ترفندی هم حریفت نمیشیم و فقط شیر میخوری  حتی فکر کردم شاید غذاتو دیگه دوست نداری و بهت از غذای خودمون میدادم ولی بازم زیاد نمیخوردی دیروز هم بردیمت پیش دکتر افجه برای چکاب ماهیانت و یه عالمه سوال که مامانی از دکتر داشت قد و وزنت الحمدلله خوب بود و قدت 70 سانت(فدای سانت به سانتش بشم من) و وزنت ...
31 خرداد 1393