دیگه مردی شدی واسه خودت نازگلکم
ماهانم دیگه داری واسه خودت مردی میشی،قد کشیدی، بزرگ شدی
حالا هم که دیگه شبها توی اتاق خودت و تخت خودت میخوابی آقای من شبهای اول خیلی سختم بود ،همش دلشوره داشتم ،ولی دیگه خیلی با خودم صحبت کردم تا بالاخره قانع شدم که اگه الان جای خوابت را جدا کنم خیلی بهتر از اینه که بزرگتر بشی و جدا کردنت سخت بشه
دیگه چند دفعه هم با روانشناست صحبت کردم و گفت بهترین زمان بین سه تا شش ماهگی هست چون بعد از شش ماهگی بچه ها دچار اضطراب جدایی میشن و دیگه جدا کردنش سخت میشه ،خلاصه من هم از سه ماهگی تلاش میکردم که اینکار را بکنم و برای این که به محیط اتاقت عادت کنی طی روز توی اتاق قشنگت می خوابیدی و بیدار که میشدی چشمای قشنگت به عروسکهای بالای سرت میافتاد و باهاشون حرف میزدی و میخندیدی ،خدا را شکر اتاقت را هم خیلی دوست داری .
ولی برای من خیلی سخت بود که بدون تو بخوابم تا اینکه سه شنبه 24 دی ماه در 4 ماه و 6 روزگی جای خوابت را جدا کردم و شب توی اتاق خودت خوابوندمت،ولی الان دیگه خیلی خوب شده هم شما به اتاقت عادت کردی و هم من میتونم بدون تو عسلکم بخوابم.
شبها هم به محض اینکه بیدار میشی که شیر بخوری انگار یه فرشته من را صدا میکنه که بیام پیشت و من هم به سرعت برق خودم را بهت میرسونم که یه وقت گریت نگیره و بترسی گلکم.
هر چند خواب شبهای من خیلی منقطع شده و بار ها و بارها بیدارمیشم ولی به اینکه تونستم جای خوابت را جدا کنم می ارزه
هر شب هم برات ایه الکرسی میخونم که راحت بخوابی و خدای مهربون و فرشته هاش مواظبت باشن ناز گلکم و خدا را شکر میکنم که از این مرحله سربلند بیرون اومدم.